نامردی

 این نهایت نامردیه که از دیدن کسی مشعوف بشی و به روی خودت نیاری، این معنای واقعیه نامردیه که از همنشینی (هرچند بیهوده) با یک نفر احساس خوشی بهت دست بده و به روی خودت نیاری، آقا این ته نامردیه که تو آرزو داشته باشی کنار یه نفر باشی و اون خبر نداشته باشه، این ته نا مردیه که تو از شنیدن صدای یه نفر لذت ببری و به روی خودت نیاری، این اسمش نامردیه که تو موقع حرف زدن با یه نفر همه ی حواست به طنین صدای طرفت باشه و اون بی خبر، داداش من، آبجی خانوم، این نامردیه که هر شب تو رویاهات به طرفت هزارتا سیمرغ طلایی بدی و در کنار حضور فیزیکیش دستاتو بکنی تو جیبت و سیگار بکشی و سوت بزنی این نا مردیه که سی هزار بیت شعر بی قافیه در وصف کمالات و جفای ناکردش بنویسی و او در جهل نا تمام،   آقا این نامردیه که از دیدن یه نفر تو دلت قند آب بشه و به روی خودت نیاری، این نهایت نامردیه که با گوشه و کنایه تو هزار موقعیت مختلف هزار نفر رو از احساست نسبت به یک انسان دیگه مطلع کنی ولی طرف در نهایت بی اطلاعی به سر ببره، این یعنی ته نامردی که تو تنهایی خودت برای طرف بمیری و جلوش وانمود کنی که هیچ احساسی نسبت بهش نداری و این بن بست نامردیه که در بعضی موارد انکارش کنی! برادر من خواهر من این ظلمه که یک نفر همه ی زندگیت شده باشه و نقش بازی کنی، سناریو بنویسی و دیالوگاشو عوض کنی قصه بنوسیو تحریفش کنی، آهای با شماهام اصلا میفهمین چی میگم؟ حواستون کجاست؟ تا کی فلسفه بافی تا کی فیلم سنمایی و سریال تا کی شعر و شاعریه بیهوده تا کی میخواین اینقدر آروم سرو صدا کنین که حتی خودتم شک داشته باشه آیا صدایی ازت درومده یا نه، این گناه کبیره است که وجود خدا رو منکر بشی، این بزرگترین گناهه که موجودی که خدات درون او جلوه گر شده پرستش نکنی که این نه شرکه و کفر که عین ایمانه، تا کی میخوای تو این احساس سر در گمی و ندانم چه کنم ها بگندی و هی صبح به صبح به خودت ادکلن بزنی تا کسی متوجه گندیدنت نشه، تا کی میخوای با ترس اونم ترسی که نمیدونی دلیلش چیه دست و پا بزنی و با زبون بی زبونی از هر کی دم دستت رسید کمک بخوای؟ برادر عزیز خواهر گرامی با شماهام، میفهمی چی میگم؟ تا کی میخوای صحنه های جذاب زندگیتو پیش خودت سانسور کنی، این اسمش خیانته که تمام وجود یک آدم( از جذابیت های ظاهریش گرفته تا بدترین اخلاقیاتش از کم و کاستیهاش گرفته تا ارزشمندترین درونیاتش) با همه ی جمع ناپذیریها و تناقضات برای تو مهمترین چیز باشه و تو به روی خودتم نیاری و دیگران رو سوسن فرض کنی! این گناهه که یک نفر رو به معنای واقعی کلمه دوست بداری( دوست داشتنی که واسه هر ننه قمر کاکل به سر هزاررنگی خرجش نکرده باشی! دوست داشتنی که هیچ وقت به گذشته بیان نشود و لحظه های با ارزش زمان حالش رو تک تک ببوسی و نوازش کنی و در رسیدن لحظه ی بعدی غرق در انتظار باشی دوست داشتنی که با هر بار تکرارش یک تکه از وجودت رو دورش بپیچی و به طرفت بدی ) و مطلعش نکنی، این ظلمه این ستمه این نامردیه، خدا وکیلی نا مردیه! چه بسا کسانی که حتی پیش خودشون هم انکار میکنن چه برسه پیش دیگران! شاید دارم خیلی سطحی فکر میکنم و نظر میدم اما همین که هست! حرفه دله حوصله ی شاخ و برگ دادنشو ندارم، هرچی میاد مینوسیم...  

نظرات 25 + ارسال نظر
با صفا جمعه 22 شهریور 1387 ساعت 01:33 ق.ظ

آقا جواد گل گفتی،به چیزی که گفتی فکر کردمو یه شبه شعری هم با همین مضمون از مخم تراوش شد که الآن آپش میکنم بیا بخون نظر بده!

بستانی جمعه 22 شهریور 1387 ساعت 02:31 ق.ظ

سلام.
آقا جواد حبس نفس کن...تند نرو، هرکسی لیاقت این رو نداره که اینقدر آدم براش احساس خرج کنه و بر عکسشم درسته توی جامعه ای که آدم ۴۰ ساله اش بچه است از یه جوون ۲۲-۲۳ ساله چه انتظاری داری؟این که احساست رو درک کنه و منطقی بهش فکر کنه؟غیر از این چند نفر میشناسی که احساسشون از روی غریزه نباشه؟چند نفر می شناسی که اقلا بدونن چی می خوان بماند که خودشون رو بشناسند و...؟ چند نفر میشناسی که می شه بهشون گفت عاقل؟و اگر بفهمن عاقل نبودن نیان به جای اینکه یقه تو رو بچسبن که به تو جه و تو چه حقی داری که تشخیص می دی و...برن فکرکنن و مشکلشون رو حل کنن؟
نه آقا شهر که شلوغ میشه قورباغه هم هفتیر کش میشه...

من واسه کسی احساسات به خرج ندادم! دارم برا خودم خرجش میکنم... من اگر خودم رو نشناخته باشم حد اقل میدونم دلم چی میخواد و فعلا بهش رسیدم... خیلی مخلصیم علی آقا...

mazozo جمعه 22 شهریور 1387 ساعت 04:31 ب.ظ

ebi....salam baba kojaei? ebi to inja too webloge ina chikar mikoni? bya biroon karet daram

مهرداد جمعه 22 شهریور 1387 ساعت 06:54 ب.ظ

آق جواد خیلی با متنت حال کردم.

sahar شنبه 23 شهریور 1387 ساعت 09:41 ق.ظ

in tahe namardi nist!shayad serfan sedaghat nadashtan ba khode adame ke na faghat inja hamejaye zendegie adam zohoor peyda mikone va dasto pa gire!va rastesh be nazaram yekam shaerane be ghazie negah mikoni(shayad) chon vaghti yaroo hata khabar ham nadare yani rabetey ijad nashode ke to chizio dooost dashte bashi!va lezzathaee ke adam mibare sakhteye zehne khodeshe na nashi az khasayese oon adam!shayad ziba ham bashe hatta vali nabarad rah be dooost!va rastesh be nazaram oon adami ke to momkene hata bahash to zehnet zendegi koni kheili ba hameye oon adamaye digey ke doro baretan fargh nemikone va vajhe tamayozesh serfan entezaee booodaneshe!va fek konam adam ba goftane hameye oon chizi ke too deleshe faghat va faghat be khodesh lotf mikone va lotfe bozorgi ham hast!bebakhshid roode derazi kardam!

یعنی شما معتقدید این نامردی نیست که آدم حتی با خودش هم صادق نباشه! نکته ی دوم ، یعنی من دارم شاعرانه حرف میزنم! نکته سوم، مگر آدمی هم پیدا میشود که غیر از لطف کردن به خودش به فکر چیز دیگری هم باشد حتی آگر در ظاهر خودش رو وقف دیگران کرده باشه هم آخرش به خاطر دل خودش بوده...

امیرآقا شنبه 23 شهریور 1387 ساعت 11:15 ق.ظ

آقا جواد حرف شما که خیییلیم عاااالیه
ولی من با خانوم سحر هم موافقم

من میگم هیشکی نمیفهمه من چی میگم بگو نه! آقا مشکل از منه شما با هرکی میخوای هم رای شو....

قورباغه شنبه 23 شهریور 1387 ساعت 03:24 ب.ظ

به نظر من کسی که انقدره از یکی خوشش میاد هر چه قدر هم که هنرپیشه ی قدری باشه بالاخره یه جایی یه سوتی میده که طرف مقابل از اوون حالت بی خبری کامل در میاد و به مرحله ی شک می رسه !
در کل هم خیییییییییلی ترسو هست !!

خیلی خیلی عذر میخوام ولی شما کلا تو باغ نیستی گویا!

جاوید شنبه 23 شهریور 1387 ساعت 05:56 ب.ظ http://noch.blogsky.com

همه و همه فقط به فکر خودشونن مگه غیر از اینه؟! آقا من شمارو به فرض دوست دارم ، چرا؟ چون دل «من» اینطور میخواد، من دلم برای شما میسوزه چون ، دل «من» میسوزه، هر طور شما راحتین هرچی شما بخواین، چرا؟ چون «من» اینطوری راحتم.... آااااااااااااااااااااااااااه ه ه ه ه ه ه ه!!!!!!! میدونم هیچکس نمیفهمه

[ بدون نام ] شنبه 23 شهریور 1387 ساعت 09:39 ب.ظ

امیرآقا یکشنبه 24 شهریور 1387 ساعت 12:28 ق.ظ

آقا جواد حرف شما درسته یعنی همه به فکر خودشونن حتی اگر در ضاهر به فکر دیگری باشتن اصلش برای راضی بودن خودشونه.
بنابراین اگه یه نفر نمیره حرفشو به کسی بگه با خودش روراست نیست و این نامردی نیست در حق کسی الا خودش
(بنده اینجوری موافق بودم با حرف خانوم سحر، با قسمتی که میگه شاعرانه حرف می زنی موافق نیستم، با قسمتی که میگه تصوره هم موافقم)

سیاوش امیری یکشنبه 24 شهریور 1387 ساعت 09:44 ب.ظ

نمیدونم چه نظری بدم
نمیدونم.....خوبه ولی همه نمیتونن از نامردی نیست اینجوری نیستن

فلانی یکشنبه 24 شهریور 1387 ساعت 10:10 ب.ظ http://biesmoneshoon.blogfa.com

نمی دونم اسمش نامردیه یا نه ، یعنی راستش نمی دونم دقیقا منظورت از نامردی چیه ولی به نظرم جالب نیست، یعنی خب چه کاریه؟!میشه آدم سرراست تر و روراست تر هم با خودش هم با طرف مقابلش رفتار کنه.ولی متنتو دوست داشتم.یه چیز دیگه!میشه لطف کنی منو با اسم و فامیل لینک نکنی.مرسی!

مهرداد سه‌شنبه 26 شهریور 1387 ساعت 12:00 ق.ظ

صرفا جهت راه رفتن روی اعصاب آق جواد:
من کلا با نظر سحر خانوم موافقم، به طور 100%

با صفا سه‌شنبه 26 شهریور 1387 ساعت 11:24 ق.ظ

تو قرار شد نظر بدی آفرینو که همه می گن!!:دی

پیروز سه‌شنبه 26 شهریور 1387 ساعت 05:17 ب.ظ

در مورد این پست باید بگم که به عقیده من شما خیلی از مسائل رو نادیده گرفتید و بسیاری از متغیرهای مسئله رو در نظر نگرفتید و اظهار نظرتون خیلی احساسی هست،ضمن اینکه فکر می کنم برخورد با یک مقوله ی احساسی برای افراد مختلف متفاوت هست ونمی شه برای همه یه نسخه پیچید،به عبارت بهتر هر کسی در مواجهه با چنین مقوله ای بنا به خصوصیات فردی،تجربیات وموقعیتی که به زعم خودش در اون قرار گرفته سعی میکنه مناسب ترین عملکردرو داشته باشه،فراموش نکنید که افراد حتمآسعی میکنند به فرد مورد علاقشون نزدیک بشن و او رو با روش خودشون از علاقشون مطلع کنند،واگر کسی این کار رو نمیکنه شاید ما نمیبینیم !پس اطمینان به اینکه همه چیز رو فهمیدیم و کسی که نقش معشوق رو بازی می کنه در جریان هیچ چیز نیست زیاد عاقلانه به نظر نمیرسه.

پیروز سه‌شنبه 26 شهریور 1387 ساعت 06:03 ب.ظ

به آقای بستانی:خسته نباشید،در مورد کامنتتون باید بگم که متاسفانه فکر میکنم خیلی دچار توهم خودبزرگ بینی شدین انگار خیلی از خودتون مطمئن هستید که به خودتون اجازه می دین در مورد صحت عقل مردم اینطور روده درازی کنید!یکی ندونه خیال میکنه ۶۵سال سنتونه ۱مترم ریشتون!جدآ شما می تونی تشخیص بدی آدم ۴۰ ساله بی عقله که در مورد آدم ۲۲-۲۳سالش اینطوری حرف میزنی؟! نشستی یه جا واسه همه حکم کلی می دی عقل کل؟!شما تشخیص میدی احساس کی از رو غریزس؟!شما تشخیص میدی کی چی می خواد؟!شما تشخیص میدی کی خودشو می شناسه؟!عقل مردمو تو تعیین میکنی؟!مشکل مردمو شما میفهمی؟!این نظرارو آدم جایی میده که کسی نشناسدش اونم ترجیحآ با اسم مستعار!بهتر هرکس حواسش به زندگیو کار خودش باشه،خیلی بیل زنی برو تو باغچه خودت بیل بزن!

سحر سه‌شنبه 26 شهریور 1387 ساعت 06:36 ب.ظ

من قصد جسارت نداشتم ! نگاه خودمو به مسئله گفتم!و به نظرم خیلی هم زیباسیت که آدم به فکر خودش باشه و در این به فکر خودش بودن دیگرون رو دوست بداره! کلا هم منظورم این بود که بابا سخت نگیر! :دی

سحر سه‌شنبه 26 شهریور 1387 ساعت 10:29 ب.ظ

یه چیز دیگم بگم برم! نامردیه آدم با خودش صادق نباشه ولی تهش نیست : پی بعدم متنت جوری بود که من فکر کردم داری میگی در حق طرف نامردیه واسه همین گفتم که تو آسیبی بهش نرسوندی اگه هم به کسی گفته باشی در بارش و ... یه چیزی شبیه کامنتهای فوق نتیجشه با یه عالم نشونه و علامت که طرف فکر میکنه فقط خوذش اونارو می فهمه و خیلی بلا می باشد :) . تازه شاعرانه نگاه کردن مگه بده و خوب خودت نوشتی یارو یه عالم شعر بی قافیه گفته و اینا! فقط به نظرم موضوع خوبی واسه وجدان درد گرفتن نیست! مخلصیم!

نگار چهارشنبه 27 شهریور 1387 ساعت 12:12 ب.ظ http://ghoghnoosesookhte.blogfa.com/

ته نامردیه ...
حالا مگه تو این دوره زمونه مردونگی هم پیدا میشه ؟؟
مطمئن باش اگه پای منفعت وسط بیاد حرفش رو هم می زنه. ولی اگه فقط بحث مردونگی باشه ... همینه که هست !!
بیشترین نامردی هم همینه مردونگی چیه منفعتت رو ببین!!

بستانی جمعه 29 شهریور 1387 ساعت 12:23 ق.ظ

جناب پیروز خیلی مخلصیم!
این نقل قول یه مشاور بود .
و شاید حقیقت داشته باشه به هرحال اون آدم مطمئنا بیشتر از امثال من با آدما سر و کار داره...
نکته اینه که یه کم فکرکنیم ببینیم شاید واقعا راست باشه...
گفتم که وقتی یه حرف تند می شنویم فقط میخوایم جبران کنیم...
راستی دوست ندارم مثل ترسوها از پشت تیغ بزنم و بشینم و حال کنم که حالشو دیدی چجوری گرفتم...

بستانی جمعه 29 شهریور 1387 ساعت 12:34 ق.ظ

راستی ممنون از توصیه تون...

خفعل اتابک! شنبه 30 شهریور 1387 ساعت 10:40 ب.ظ

خفعل اتابک!

منوخودم پنج‌شنبه 4 مهر 1387 ساعت 08:52 ق.ظ http://bluepenn.blogfa.com

احتمالا میش یه واژه دیگه به جای نامردی براش انتخاب کرد که اینجا نمیتونم بنویسم . بعدا حضوری خدمتتون عرض میکنم.به هر حال هرچی هست خیلی رفتار گندیه. آدم خودش رو یواش یواش از دست میده.همینش خیلی بده. گور بابای بقیه.
تو اون دانشکده مزخرف که تشریف داشتیم رفتاری غیر از این داشتیم به برخی حیوانات شباهتمان میدادند...
جواد خودت خوبی؟ هیکلت خوبه؟ داداشت خوبه؟
بیا منم آژ کردم خیر سرم

جاوید پنج‌شنبه 4 مهر 1387 ساعت 12:50 ب.ظ

۱ به فلانی: اگر جملتون سوالیه که باید بگم نه! اگر امریه، چشم.
۲ به پیروز: من طرح مساله و متعیر نکردم! برای کسی هم نسخه نپیچیدم این نظرم بود در مورد یکی از مطالب دوستان..
۳ به سحر: ما مخلصیم دربست!
۴ به نگار: آدمایی که چشمشون فقط به دیدن بدیها عادت کرده دیدن خوبیا به نظرشون نمیاد!
۵ به من و خودم: دوست دارم قناری...

rqmen_loop سه‌شنبه 22 تیر 1389 ساعت 11:44 ب.ظ

من از نامردی هیچی نمی گم اما 2 تا چیز از مردی میگم با اجازه : تمام لذت منفعتای دنیا تو مردونگی چه زن چه مرد 2-مرد اگه مرد باشه جسارت نباشه عشقشو میشناسه که سهوی نباشه بد که عشقش نرسید نه مثل بچه ها مسیر باز میزاره رو قلبش زندگی که خدا بهش دادرو پیش میره تا جیک از جیک تکون نخوره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد