بن بست باز

 

«بن بست»

 

 

آقا مهدی: این علامت چیه آقا جواد؟

من: این یعنی که این کوچه بن بسته

آقا مهدی: بن بست یعنی چی؟

من : یعنی راهی که تهش بسته باشه

آقا مهدی: یعنی چی تهش بسته باشه؟ یعنی تهش دیواره؟

من: آره

آقا مهدی: پشت دیواره چیه؟ اصلا تا کجا دیواره؟ چه جوری میشه رفت پشتش آقا جواد؟

من:( سکوت )...........!!

 

علی

نمیدونی چقدر دلم لک زده واسه قدم زدن و سیگار کشیدن با علی........

علی

سر آغاز شعر است و نام به نام خداست

داستانم قصه ی یاریست که از یاران جداست

همانی که ار مرکبش از ویرانه ها گذر کند

جان فرش میکنم به قدومش خدا گواست

با آنکه در کاهدان مصائب به سان سوزن است

لیک رهنمون و نصیحتش یر من آشفته شفاست

هرگز نخواهد که راز دلش بر ملا کند

تا گویدش که حال دل مبتلا چه هاست

با این عشق و منظر و لطف و صفا و حسن

آنجا که جویم و یابم یاری دگر کجاست

کلامی قصیر لوصف کمالاته کانه

علیست و همچون علی گویی ز ما سواست

دارم به دل امید آنکه علی یاد من کند

که ترحم به گدایان آیین پادشاست

قلب جاوید به یاد یاران مدام میتپد

هرچند که این روزها از خانه اش جداست