«امیر»
امیر است آنکه رحمتی از بیکران خداست
امیر است آنکه آیتی از عشق بی ریاست
امیر است چنان نیک خوی و پسندیده طبع و راد
کاندر خور ستایش است و از یاران با وفاست
امیر است خوش قریحه و با ذوق و خوش بیان
آزاده فکر و عاشق و مشتاق و با صفاست
امیر است مردی از سرزمین شعر و شراب
که نظمش مثال حافظ اندر خور مدح و ثناست
امیر است در موج پر تلاطم دریای بی کسی
آنکه برای این حقیر همیشه چون ناخداست
امیر است مظهری از هوش و خردورزی ناب
بر آستان درس و کتاب اوست که پادشاست
امیر است یکه تاز عرصه های دانش و علم
به راستی که در ره دانش بهین مرد رهنماست
امیر است یاری رسان ضعیفان به فصل امتحان
که آیه ی «امن یجیب المضطر اذا دعاه» ست
در مدح او سخن نتوانم گفت بیـش از این
که زبان «جاوید» الکن است و امیرش خداست.
جواد
دستت درد نکنه
خدا وکیلی سنگ تموم گذاشتی
خیلی چاکرتم
ببخشید اینایی که نوشتید من هستم
نههههههه بابا
چه قدر من خفن هستم
چقدر خوشتیپم
واااااای چه قدر نوشابه
چند بگفتی از نیکی اش و دو صد چندان نیک بگفتی از نیکی اش ...
اضافه کنم که امیر این ها همه هست ولی همه این نیست ...
امیر خدا وکیلی تا حالا بابات اینقدر ازت تعریف کرده بود؟؟؟
به امیر:مثل اینکه جواد چند تا از قرصاتو بلند کرده!!!!!!
به جواد: بابا من منتظر بودم امیر عکس تو رو بذاره، پیش دستی کردی داداش!
خوشم نیومد!
به امیر
حالا خیلی جو گیر نشو
آخی نکنه خودتم باورت شد که اینجوریی
راستشو بگو در ازای این همه هندونه چی کار برا آقا جواد کردی؟
به جواد
احتمالا ایشون هم یه شعر در وصف سجایای(!!) شما میزنن
امیرآقا سریع یه شعر در وصف جاوید بگو ببینم چه میکنی!
خیلی باحال بود!
می دونم جدی گفتی ولی نفهمیدم چرا همچین پیشنهادی دادی.منظورت اینه که شعر گفتن راه خوبی برای از بین بردن بی حوصلگی-ه یا اون متنی که من نوشتم رو می شد تو قالب شعر نوشت یا ... ؟!
فی نفسه شعر زیباو برازنده ای بود.
هزار میدم یه شعرم در وصف من بگی!
ردیفه؟ اگه زیاده میخوای کمش کنم!
سال ها با یادتان میزیستم
آمدم تا کس نگوید نیستم
..................................
یا حق
امیری که گفتی ندانم که کیست
امیری که من می شناسم کسیست
که از اهل شیراز میخوانمش
که در هوش مانند آن دیگریست!
نمی گویم اینها که گفتی که نیست
که شاید درونش چو دری خفیست
ولیکن صفایی ورا هست در اندرون
که گویی همانا جوانی صبیست!
تو جاوید عجب نیست مدحش کنی
که مدح قوی کار مرد قویست!!
ای که برای من٬ آغاز و پایانی......در این دم آخر٬ حالم نمی دانی
ای بی وفا با من٬تنها چرا رفتی......عشقت رها کردی٬از چه به آسانی
من بی تو می میرم٬ای علت بودن......
............................................
یا حق
شعر دیگر ننویسید که اشعار مرا دزدیدند
نه فقط شعر مرا سینه تبدار مرا دزدیدند
همه اندیشه ام این بود که دنیا پاک است
این قدر ساده نباشد که افکار مرا دزدیدند
شعر من وعده دیدار من و لیلا بود
ای رفیقان به خدا وعده دیدار مرا دزدیدند
شعر من جامهء من بود که بی آن لختم
لخت و عریان شده دل جامه و دستار مرا دزدیدند
از سمیر این یک نصیحت بشنوید
شعر دیگر ننویسد که اشعار مرا دزدیدند
.............................................
یاحق
آقای بستانی دستت درد نکنه
چاکرم
به به ..... اپ کردم
چه جالب اینجا همه شاعر مسلک اند!!
zoo ما آپ شد. فیزیکیها دیدن فرمایید.
سلام به ملت فیزیکی و غیر فزیزکی
من تازگیا دارم سعی می کنم به جمع وبلاگداران بپیوندم . اگر یه حالی بدین این وبلاگ مارو ببینین ُ ادکنین ُ یخونین و کانت بدینا دمتون گرم.
آقا جواد این شرو و جوابیه شو تازه خوندم دمه تو و امیر آقا گرم.